روت 3:11-16 Today's Persian Version (TPV)

11. حالا دیگر نگران نباش. هرچه بگویی برایت انجام خواهم داد. تمام مردم شهر می‌دانند که تو زن نجیبی هستی.

12. درست است که من یکی از خویشاوندان نزدیک تو و مسئول حمایت از تو می‌باشم، امّا شخصی نزدیکتر از من هم وجود دارد.

13. بقیّهٔ شب را اینجا بمان. فردا صبح خواهیم فهمید که آیا او مایل است حمایت از تو را بر عهده بگیرد یا نه. اگر او حاضر شود این‌کار را انجام بدهد، آن را انجام می‌دهد، در غیر این صورت به خدای زنده سوگند یاد می‌کنم که سرپرستی تو را بر عهده خواهم گرفت. حالا بخواب و تا صبح همین جا بمان.»

14. پس روت در آنجا در نزد پای بوعز خوابید. امّا صبح زود قبل از آن که هوا کاملاً روشن شود و کسی او را بشناسد، برخاست؛ چون بوعز نمی‌خواست کسی بفهمد که آن زن در آنجا بوده است.

15. ‌بوعز به او گفت: «شال خود را بر زمین پهن کن.» روت چنان کرد و بوعز در حدود بیست كیلوگرم جو در آن ریخت و آن را بر روی دوشش گذاشت. پس روت با آن‌همه جو به شهر برگشت.

16. وقتی به خانه رسید، مادر شوهرش از او پرسید: «خوب دخترم، کار تو با بوعز به کجا کشید؟»روت هر آنچه را که بوعز برایش انجام داده بود به او گفت.

روت 3