2. پادشاه به یوآب، فرمانده ارتش خود گفت: «بروید تمام طایفههای اسرائیل را از دان تا بئرشبع سرشماری کنید تا بدانم که جمعیّت سربازان کشور چند نفر است.»
3. یوآب گفت: «خداوندا عمر پادشاه آنقدر دراز باشد که تعداد مردم کشور را صد برابر حالا ببینند. آیا میتوانم بپرسم که چرا پادشاه میخواهد این کار انجام شود؟»
4. امّا پادشاه یوآب و افسران را مجبور کرد تا قبول کنند. پس یوآب و فرماندهان لشکر از حضور پادشاه مرّخص شدند و برای سرشماری مردم اسرائیل به راه افتادند.
5. آنها از اردن عبور کرده در عروعیر، در جنوب شهر که در وسط درّهای در سرزمین جاد و در نزدیکی یعزیر است، چادر زدند.
6. بعد به جلعاد، در سرزمین تحتیم حدشی رسیدند و سپس به دان یعن آمدند. بعد از آنجا رفته صیدون را دور زده