2. او آنچه را که از نظر خداوند درست بود، انجام داد و در راه جدّ خود، داوود گام برداشت و فرمانهای خداوند را بجا آورد.
3. در سال هشتم سلطنت خود، درحالیکه هنوز جوان بود، به پرستش خدای جدّ خود، داوود پرداخت، چهار سال بعد پرستشگاههای بالای تپّهها و الهههای اشره و همهٔ بُتهای دیگر را درهم شکست.
4. در حضور او، قربانگاه بت بعل را سرنگون کردند. او قربانگاه بُخوری را که بالای آنها قرار داشت، درهم شکست. او الهههای اشره را شکست و پراکنده ساخت و بُتهای فلزی و کندهکاری شده را به خاک تبدیل کرد و خاک آنها را بر گور کسانیکه برای آنها قربانی میکردند پاشید.
5. او همچنین استخوان کاهنان بُتها را در روی قربانگاههای ایشان سوزاند و یهودا و اورشلیم را پاكسازی کرد.
8. یوشیا در سال هجدهم سلطنت خود، پس از پاکسازی معبد بزرگ و سرزمین، شافان پسر اصلیا، معسیا، فرماندار شهر اورشلیم و یوآخ پسر یوآحاز خبرنگار را فرستاد تا معبد بزرگِ خدای خود را بازسازی کنند.
9. ایشان نزد حلقیای کاهن اعظم آمدند و پولی را که لاویانِ دروازهبان از مردم منسی، افرایم و سایر مردم اسرائیل و از تمام یهودا، بنیامین و ساکنان اورشلیم جمع کرده و به معبد بزرگ آورده بودند، به او دادند.
10. ایشان پول را به ناظران بازسازی و کارگرانی که معبد بزرگ را تعمیر میکردند، سپردند
11. تا با آن دستمزد نجّاران، معماران و بهای سنگهای تراشیده شده و الوار برای ساختن ساختمانهایی که بهخاطر بیتوجّهی پادشاهان یهود رو به ویرانی بود را بپردازند.
12. مردان کارگر وفادارانه کار میکردند. ایشان زیر نظر چهار نفر از لاویان به نامهای یَحَت و عوبدیا از لاویان خانوادهٔ مراری، زکریا و مشلام از خانوادهٔ قهات، همراه با لاویانی که در نواختن آلات موسیقی مهارت داشتند، انجام وظیفه میکردند.
13. ایشان کارِ باربران و دیگر کارگران را سرپرستی میکردند و گروهی از لاویان هم در خدمت نویسندگی و دروازهبانی، انجام وظیفه میکردند.
14. هنگامیکه پولی را که به معبد بزرگ آورده بودند، بیرون میآوردند، حلقیای کاهن، کتاب قوانین خداوند را که توسط موسی داده شده بود، پیدا کرد
15. و به شافان، منشی دربار گفت: «من کتاب قوانین را در معبد بزرگ پیدا کردهام.» و کتاب را به او داد.
16. شافان کتاب را نزد پادشاه آورد و گزارش داد: «آنچه را که به عهدهٔ مأمورانت گذاشتی، دارند انجام میدهند.
17. ایشان پولی را که در معبد بزرگ بود، به کارفرمایان و کارگران دادهاند.»
18. شافان همچنین به پادشاه اطّلاع داد: «حلقیای کاهن کتابی به من داده است.» آنگاه شافان از آن کتاب برای پادشاه خواند.
19. هنگامیکه پادشاه کلمات تورات را شنید، جامهٔ خود را درید
20. و به حلقیا، اخیقام پسر شافان، عبدون پسر میکا، شافان منشی دربار و عسایا، خادم پادشاه چنین امر کرد:
21. «بروید و از طرف من و سایر مردمی که هنوز در اسرائیل و یهودا هستند از خداوند دربارهٔ آموزشهای این کتابی که پیدا شده، هدایت بخواهید، چون خشم خداوند که بر ما فرود آمده، بزرگ است، زیرا نیاکان ما کلام خداوند را بجا نیاوردند و مطابق نوشتههای این کتاب عمل نکردند.»
22. پس حلقیا و کسان دیگر نزد حُلده نبی، که زن شلوم بود رفتند. (شلوم پسر توقهت و نوهٔ حسره، مسئول لباسهای معبد بزرگ بود.) او در قسمت جدید اورشلیم میزیست. ایشان در این مورد با او سخن گفتند.
23. او اعلام کرد: «خداوند، خدای اسرائیل چنین میفرماید: بروید و به کسیکه شما را فرستاده است بگویید،