خروج 10:15-27 Today's Persian Version (TPV)

15. زمین از ملخها سیاه شده بود و ملخها همهٔ میوه‌های درختان و تمام گیاهان سبز را که از تگرگ باقیمانده بود خوردند به طوری که هیچ برگی بر درخت و هیچ علف سبزی در تمام سرزمین مصر نماند.

16. فرعون با شتاب موسی و هارون را صدا کرد و به آنها گفت: «من به خداوند خدای شما و به شما گناه کرده‌ام.

17. فقط این دفعه گناه مرا ببخشید و از خدای خود بخواهید تا این بلای مرگ‌آور را از من دور کند.»

18. موسی از نزد فرعون بیرون رفت و به درگاه خداوند دعا کرد.

19. خداوند آن باد شرقی را به یک باد شدید غربی تبدیل کرد. آن باد تمام ملخها را جمع کرد و همه را به دریای سرخ ریخت به طوری که در سراسر مصر حتّی یک ملخ هم باقی نماند.

20. امّا خداوند دل فرعون را سخت کرد و فرعون بنی‌اسرائیل را آزاد نکرد.

21. خداوند به موسی گفت: «دست خود را به طرف آسمان بلند کن تا تاریکی غلیظی که بتوان احساس کرد سرزمین مصر را فرا بگیرد.»

22. موسی دست خود را به سوی آسمان بلند کرد و تاریکی غلیظی به مدّت سه روز تمام سرزمین مصر را گرفت.

23. مصری‌ها نمی‌توانستند یکدیگر را ببینند و در آن سه روز هیچ‌کس از خانه‌اش بیرون نیامد ولی جایی که بنی‌اسرائیل زندگی می‌کردند روشن بود.

24. فرعون موسی و هارون را صدا کرد و گفت: «همگی شما با زنها و فرزندان خود بروید و خداوند را پرستش کنید. امّا گلّه‌های گوسفند و بُز و گاو شما در همین جا بمانند.»

25. موسی گفت: «پس تو باید گاو و گوسفند برای قربانی و قربانی سوختنی برای ما مهیّا کنی تا برای خداوند خدای خود، قربانی کنیم.

26. ولی ما گلّه‌های خود را با خود خواهیم برد و حتّی یکی از آنها را هم جا نخواهیم گذاشت. ما باید حیوانی را که برای پرستش نمودن خداوند خدای خود لازم داریم، خودمان انتخاب کنیم و تا به آنجا نرسیم، نمی‌دانیم کدام‌یک از حیوانات خود را باید برای خداوند قربانی کنیم.»

27. ولی خداوند فرعون را سختدل کرد و او اجازه نداد که آنها بروند.

خروج 10