6. «هنگامیکه از کنارت میگذشتم، تو را دیدم که در خون غوطهور هستی، به تو گفتم که زنده شو.
7. تو را چون گیاه سالمی پرورش دادم. تو بلندبالا و دوشیزهای متعال گشتی. پستانهایت برآمده و موهایت بلند شد، امّا عریان بودی.
8. «دوباره از کنار تو گذشتم و دیدم که به سن بلوغ رسیدهای. گوشهٔ ردای خود را بر تو گستردم و عریانی تو را پوشاندم. با تو سوگند یاد کردم و با تو پیمان بستم و تو از آنِ من شدی.» خداوند متعال چنین میفرماید.
9. «آنگاه با آب، خون را از تو شستم و با روغن، تو را تدهین کردم.
10. بر تو جامهٔ قلّابدوزی شده و بر پاهایت کفشهای چرمی مرغوب پوشانیدم و تو را با ردای ابریشمی آراستم.
11. تو را با جواهرات زینت بخشیدم و دستبند به دستت و گردنبند به گردنت آویختم.
12. بینیات را با حلقه، گوشت را با گوشواره و سرت را با تاج زیبایی آراستم.