ایّوب 7:4-18 Today's Persian Version (TPV)

4. وقتی دراز می‌کشم تا بخوابم می‌گویم که چه وقت صبح می‌شود.شب طولانی است و من تا صبح از این پهلو به آن پهلو می‌غلطم.

5. تن من پوشیده از کِرم و گرد و خاک استو پوست بدنم تَرَک خوردهو چِرک گرفته است.

6. روزهایم تندتر از ماکوی بافندگان می‌گذرندو در ناامیدی به پایان می‌رسند.

7. فراموش نکنید که عمر من لحظه‌ای بیش نیستو چشم من، روز خوبی را نخواهد دید

8. و چشمانی که امروز به من می‌نگرند، دیگر به رویم نخواهند افتاد.مرا جستجو خواهید کرد، امّا اثری از من نخواهید یافت.

9. مثل ابری که پراکنده و ناپدید می‌شود،کسانی هم که می‌میرند دیگر بر نمی‌خیزند.

10. به خانه‌های خود باز نمی‌گردندو آشنایانشان برای همیشه آنها را از یاد می‌برند.

11. از همین سبب است که نمی‌توانم خاموش بمانمو می‌خواهم درد و رنج خود را بیان کنم.

12. مگر من هیولای دریایی هستمکه مرا تحت نظر قرار داد‌ه‌ای؟

13. من دراز می‌کشم تا دَمی استراحت کنمو مصیبتهای خود را از یاد ببرم،

14. آنگاه تو مرا با خوابها می‌ترسانیو با کابوس‌ها به وحشت می‌اندازی.

15. بنابراین من چارهٔ دیگری ندارم، جز اینکه خفه شوم و بمیرمو به این زندگی پر از رنج خود خاتمه بدهم.

16. از زندگی بیزارم و دیگر نمی‌خواهم زندگی کنم،پس مرا به حال خود بگذار، زیرا از من نفسی بیش نمانده است.

17. انسان چه اهمیّتی داردکه به او این‌قدر توجّه نشان می‌دهی؟

18. هر روز از او بازجویی می‌‌کنیو هر لحظه او را می‌آزمایی.

ایّوب 7