3. برایتان معلوم میشود که از ریگهای دریا هم سنگینترند.از همین سبب است که سخنان من بیپرواست.
4. زیرا خدای قادر مطلق مرا هدف تیرهای خود قرار داده است،و زهر آنها در بدنم پخش شده استو ترس خدا مرا به وحشت انداخته است.
5. الاغ اگر علف داشته باشد، عَرعَر نمیکندو گاو در وقت خوردن، بانگ نمیزند.
6. غذای بینمک مزهای نداردو همچنین در سفیدهٔ تخممرغ طعمی نیست.
7. برای خوردن اینگونه غذاها اشتها ندارمو از هر چیزی که میخورم، حالم به هم میخورد.
10. اگر خواهش مرا بپذیرد،با همهٔ دردهایی که دارم، از خوشی ذوق خواهم کرد.من هرگز از احکام خدا نافرمانی نکردهام،زیرا میدانم که او مقدّس است.
11. چه نیرویی در من باقیمانده است که زنده باشم؟به چه امیدی به زندگی ادامه بدهم؟
12. آیا من از سنگ ساخته شدهام؟ آیا بدن من از برنز است؟
13. قوّتی برای من باقی نمانده است تا خود را از وضعی که دارم، نجات بدهمو کسی هم نیست که به من کمک کند.
14. کسیکه به دوست خود رحم و شفقت ندارد،در واقع از قادر مطلق نمیترسد.
18. کاروانیان برای آب به کنار جوی میروند،آن را خشک مییابند و در نتیجه از تشنگی هلاک میشوند.
21. شما هم مانند همان جوی هستید،زیرا رنج و مصیبت مرا میبینید و از ترس به نزدیک من نمیآیید.
22. آیا من از شما چیزی خواستهام،یا گفتهام که هدیهای به من بدهید
23. و یا مرا از دست دشمنان و از چنگ ظالمان نجات بدهید؟
24. به من راه چاره را نشان بدهید و بگویید که گناه من چیست،آنگاه خاموش میشوم و حرفی نمیزنم.