12. آیا من از سنگ ساخته شدهام؟ آیا بدن من از برنز است؟
13. قوّتی برای من باقی نمانده است تا خود را از وضعی که دارم، نجات بدهمو کسی هم نیست که به من کمک کند.
14. کسیکه به دوست خود رحم و شفقت ندارد،در واقع از قادر مطلق نمیترسد.
18. کاروانیان برای آب به کنار جوی میروند،آن را خشک مییابند و در نتیجه از تشنگی هلاک میشوند.
21. شما هم مانند همان جوی هستید،زیرا رنج و مصیبت مرا میبینید و از ترس به نزدیک من نمیآیید.