2. روزی دختران صلفحاد در کنار در خیمهٔ عبادت رفتند و به موسی، العازار کاهن، رهبران طایفهها و سایر مردمی که در آنجا حضور داشتند، چنین گفتند:
3. «پدر ما در بیابان مرد و پسری نداشت. او جزو پیروان قورح نبود که برضد خداوند سرکشی کردند. او بهخاطر گناه خودش مُرد.
4. فقط برای اینکه او پسری نداشت، باید نام پدر ما، از بین طایفهاش محو شود؟ ما خواهش میکنیم که برای ما هم، مانند خویشاوندان پدر ما زمین داده شود.»