9. شما با عطریّات و روغنهای معطر خود را میآرایید و برای پرستش بت مولِک میروید. قاصدانی به هرجا -حتّی به دنیای مردگان- میفرستید تا بُتهای تازهای برای پرستش پیدا کنید.
10. برای یافتن سایر خدایان خود را خسته میکنید. ولی دست بردار نیستید. شما فکر میکنید، بُتهای کریه شما به شما توانایی میبخشند و دیگر هیچوقت ضعیف نخواهید شد.
11. خداوند میگوید: «این خدایان کیستند که آنقدر از آنها میترسی، به حدّی که تو به من دروغ میگویی و کاملاً مرا فراموش کردهای؟ آیا بهخاطر اینکه مدّتی ساکت بودم دیگر برای من احترامی قایل نیستی؟
12. فکر میکنی آنچه انجام میدهی درست است، امّا من کارهای تو را آشکار خواهم کرد و بُتهای تو قادر نخواهند بود به تو کمک کنند.
13. وقتی برای کمک فریاد میزنی، بگذار همان بُتهای تو -که با نسیم بادی به اطراف پراکنده میشوند- تو را نجات دهند! امّا کسانیکه به من توکّل کنند، در این زمین زندگی خواهند کرد و مرا در معبد بزرگ خودم پرستش خواهند کرد.»
14. خداوند میگوید: «بگذارید قوم من به حضور من بازگردند. تمام موانع را از جلوی راهشان بردارید! راه را بسازید، و آن را آماده کنید.