اشعیا 38:4-10 Today's Persian Version (TPV)

4. بعد از آن خداوند به اشعیا فرمود

5. که دوباره به نزد حزقیا برود و به او چنین بگوید: «من خداوند، خدای جدّ تو داوود، دعای تو را شنیدم و اشکهای تو را دیدم، من اجازه می‌دهم که تو پانزده سال دیگر زنده بمانی.

6. من تو و شهر اورشلیم را از دست امپراتور آشور نجات می‌دهم، و از آن دفاع خواهم کرد.»

7. اشعیا در جواب گفت: «خداوند در وعدهٔ خود امین است و به تو هم علامتی خواهد داد.

8. خداوند در پلّکانی که آحاز پادشاه به عنوان ساعت آفتابی ساخته است، سایه را ده قدم به عقب برمی‌گرداند.» و سایه در حقیقت، ده قدم به عقب برگشت.

9. بعد از آنکه حزقیا از بیماری‌اش شفا یافت، این سرود را در ستایش خداوند نوشت:

10. فکر می‌کردم در بهترین روزهای زندگی‌ام،به دنیای مردگان خواهم رفت،و دیگر هیچ‌وقت زنده نخواهم بود.

اشعیا 38