اشعیا 38:12-18 Today's Persian Version (TPV)

12. زندگی من قطع شده و به پایان رسیده است،مانند چادری که برچیده شده،و مانند پارچه‌ای که از کارگاه بافندگی قطع شده باشد.فکر کردم خدا به زندگی‌ام پایان داده است.

13. تمام شب از درد فریاد کشیدم،گویی شیری تمام استخوانهای مرا می‌شکست.فکر کردم خداوند به زندگی‌ام پایان می‌دهد.

14. صدایم ضعیف و نازک بود،و مثل یک کبوتر می‌نالیدم.چشمانم از نگاه کردن به آسمان خسته شده است.ای خداوند، مرا از تمام این بلایا خلاص کن.

15. چه بگویم؟ خداوند چنین کرده است.جانم در عذاب است و نمی‌توانم بخوابم.

16. ای خداوند، من برای تو، فقط برای تو زندگی می‌کنم.مرا شفا ده و بگذار زنده بمانم.

17. در حقیقت تلخی‌ای که من تحمّل کردم به نفع من شد.تو جان مرا از خطر برهان،و تمام گناهان مرا ببخش.

18. هیچ‌کس از دنیای مردگان نمی‌تواند تو را بستاید،مردگان نمی‌توانند به وفاداری تو اعتماد کنند.

اشعیا 38