1. روزی میآید که مردم میسرایند و میگویند:«خداوندا تو را ستایش میکنم. تو از من خشمگین بودی!امّا دیگر خشمگین نیستی و مرا تسلّی میدهی.
2. خداوند، نجاتدهندهٔ من است.من به او توکّل میکنم و دیگر ترسان نیستم.خداوند به من قدّرت و توانایی میبخشد،او نجاتدهندهٔ من است.
3. همانقدر که آب گوارا به جانهای تشنه صفا میبخشد،همان اندازه قوم خدا از نجاتی که او به آنها میدهد، خشنودند.»