3. شما میتوانید مأمورانی را در تمام ایالات بفرستید و امر کنید که تمام دختران زیبا را به حرمسرای پادشاه در شوش بیاورند. و هیجای خواجه، رئیس حرمسرا به آنها لوازم آرایش بدهد.
4. آنگاه دختری را که از همه بیشتر میپسندید، به جای وشتی، به عنوان ملکه خود انتخاب کنید.»پادشاه این پیشنهاد را پسندید و طبق آن عمل کرد.
5. در شهر شوش یک نفر یهودی به نام مردخای پسر یائیر زندگی میکرد. او از طایفهٔ بنیامین و فرزند قیس و شمعی بود.
6. وقتی نبوکدنصر پادشاه بابل، یهویاکین پادشاه یهودا را همراه با عدّهای از یهودیان به اسارت برد، مردخای نیز در بین اسیران بود.
7. دختر عموی او استر نام داشت که نام عبری او هَدَسه و دختری بسیار زیبا و خوشاندام بود. بعد از مرگ والدینش، مردخای او را به فرزندی قبول کرده و مثل دختر خود وی را بزرگ کرده بود.
8. وقتی پادشاه فرمان جدید خود را صادر کرد و دختران بسیاری را به شوش آوردند، استر نیز در بین آنان بود. او نیز در کاخ سلطنتی تحت مراقبت هیجای، خواجه سرای دربار قرار گرفت.
9. استر مورد توجّه و لطف هیجای واقع شد. پس بلافاصله برنامهٔ غذایی مخصوصی برای او ترتیب داد و لوازم آرایش نیز در اختیارش گذاشت. او بهترین مکان را در حرمسرا به استر اختصاص داد و هفت دختر را از کاخ سلطنتی به خدمت او گماشت.
10. طبق مشورت مردخای، استر به هیچکس نگفت که یهودی است.
11. مردخای هر روز در مقابل حیاط حرمسرا قدم میزد تا از وضع استر باخبر شود و بداند که چه اتّفاقی برای او رخ میدهد.
12. مدّت زمان آرایش دختران یک سال طول میکشید. شش ماه از این مدّت صرف مالیدن روغن مُر بر بدن آنها و شش ماه دیگر هم با مصرف عطریّات و لوازم آرایش سپری میشد. بعد از آن هر یک از دختران را به نوبت به حضور خشایارشاه میبردند.
13. وقتی دختری از حرمسرا به کاخ پادشاه میرفت، میتوانست به دلخواه خود لباس بپوشد.