7. بابل مثل جامی زرّین در دست من بود که تمام جهان را مست میکرد. ملّتها از شراب او نوشیدند و عقل خود را از دست دادند.
8. بابل ناگهان سقوط کرد و ویران شد! برای آن ماتم بگیرید! برای درمان زخمهای او در پی مرحم باشید، شاید بتوان آن را شفا داد.
9. بیگانگانی که در آنجا زندگی میکنند گفتهاند: 'ما کوشیدیم به بابل کمک کنیم امّا دیگر خیلی دیر شده بود. بیایید اکنون اینجا را ترک کنیم و به وطن خود بازگردیم. خداوند با تمام قدرت خود بابل را مجازات کرده و آن را کاملاً ویران ساخته است.'»
10. خداوند میگوید: «ای قوم من فریاد بزنید و بگویید: 'خداوند نشان داده که حق با ما بود. بیایید برویم و به مردم اورشلیم بگوییم خداوند خدای ما، چه کرده است.'»
11. خداوند پادشاهان ماد را برانگیخته است، چون میخواهد بابل را ویران کند. او به این نحو از کسانیکه معبد بزرگ او را خراب کردند، انتقام میگیرد. فرماندهان سپاه فرمان میدهند و میگویند: «تیرهای خود را تیز کنید! سپرهای خود را آماده سازید!