14. «ای کمانداران، برای جنگ بابل و محاصرهٔ آن، صفآرایی کنید. تیرهای خود را به سوی بابل نشانه بگیرید، چون بابل نسبت به من، خداوند، گناه ورزیده است.
15. شیپور جنگ را در اطراف شهر به صدا درآورید! بابل تسلیم شده است. دیوارهایش درهم شکسته و خراب شدهاند. من از مردم بابل انتقام میگیرم. پس شما هم از آنها انتقام بگیرید و با آنها همانطور رفتار کنید که با شما رفتار کردهاند.
16. اجازه ندهید در این سرزمین بذری کاشته یا محصولی برداشت شود. تمام بیگانگانی که در آن زندگی میکنند از ارتش مهاجم خواهند ترسید و به سرزمینهای خود برخواهند گشت.»
17. خداوند میگوید: «قوم اسرائیل مانند گوسفندانی هستند که شیرها در تعقیبشان بودند و آنها را پراکنده کردهاند. اول امپراتور آشور به آنها حمله کرد، و بعد از آن نبوکدنصر پادشاه بابل استخوانهای آنها را خُرد کرد.
18. به اینخاطر، من خداوند متعال، خدای اسرائیل، نبوکدنصر پادشاه و کشورش را مجازات خواهم کرد، به همان نحوی که امپراتور آشور را به جزای کارهایش رسانیدم.
19. من قوم اسرائیل را به سرزمین خودشان برمیگردانم. آنها غذایی را خواهند خورد که در کوه کرمل و در ناحیه باشان میروید، و آنها هرقدر بخواهند میتوانند از محصولات سرزمینهای افرایم و جلعاد بخورند.
20. در آن زمان دیگر نه گناهی در اسرائیل یافت میشود و نه ظلمی در یهودا، چون من کسانی را که جانشان را حفظ نمودهام، خواهم بخشید. من، خداوند چنین گفتهام.»
21. خداوند میگوید: «به مردم مراتایم و فقود حمله کنید. آنها را بکشید و نابود کنید. هرچه به شما دستور میدهم انجام دهید. من، خداوند چنین گفتهام.
22. فریادهای جنگ در تمام سرزمین شنیده میشود و ویرانی بزرگی به وجود آمده است.
23. بابل تمام جهان را با پُتک قطعهقطعه کرد و اکنون آن پُتک، خودش را خُرد کرده است. تمام ملّتها از آنچه بر سر بابل آمده در حیرت هستند.
24. ای بابل، تو علیه من جنگیدی و عاقبت در دامی که من برایت گسترده بودم و تو از آن بیخبر بودی، افتادی.
25. من زرّادخانهٔ خود را گشودم و از روی خشم، آنها را بیرون آوردم چون من خداوند متعال، هنوز کارم با بابل تمام نشده است.
26. از هر طرف به آن حمله کنید و درهای انبارهای غلاّت را بگشایید! غنیمتهای جنگی را مثل خرمنهای غلاّت جمع کنید! این کشور را ویران کنید! هیچ چیز را باقی نگذارید.
27. تمام سربازانشان را بکشید، آنها را قتل عام کنید! مردم بابل محکوم به فنا هستند. زمان مجازات آنها فرا رسیده است!»
28. (پناهندگانی که از بابل فرار میکنند و به اورشلیم میآیند، میگویند خداوند چگونه از مردم بابل بهخاطر آنچه در معبد بزرگ کرده بودند، انتقام گرفت.)
29. «به کمانداران بگویید به بابل حمله کنید و نگذارید هیچکس فرار کند. آن را به جزای کارهایش برسانید، و با او همانطور رفتار کنید که او با دیگران رفتار کرده است، چون او با غرور علیه من، تنها قدّوس اسرائیل عمل نموده است.
30. از این رو مردان جوانش در کوچههای شهر کشته خواهند شد، و تمام سربازانش در آن روز از بین خواهند رفت. من، خداوند چنین گفتهام.
31. «ای بابل، تو بسیار مغرور شدهای، پس من، خداوند، خدای متعال علیه تو هستم! زمان آن رسیده که تو را تنبیه کنم.
32. ملّت مغرور تو لغزش میخورند و خواهند افتاد و هیچکس به تو کمک نمیکند که دوباره بلند شوی. من شهرهای تو را به آتش خواهم کشید و هرچه در اطراف آنهاست از بین خواهند رفت.»
33. خداوند متعال میگوید: «بر مردم اسرائیل و یهودا بسیار ظلم شده است. کسانیکه آنها را اسیر کردهاند، به دقّت مواظب آنها هستند و نمیگذارند آنها بروند.