۱پادشاهان 22:29-38 Old Persian Version (OPV)

29. و پادشاه اسرائیل و یهوشافاط، پادشاه یهودا به راموت جلعاد برآمدند.

30. و پادشاه اسرائیل به یهوشافاط گفت: «من خود را متنکرساخته، به جنگ میروم و تو لباس خود رابپوش.» پس پادشاه اسرائیل خود را متنکرساخته، به جنگ رفت.

31. و پادشاه ارام سی و دوسردار ارابه های خود را امر کرده، گفت: «نه باکوچک و نه با بزرگ بلکه با پادشاه اسرائیل فقطجنگ نمایید.»

32. و چون سرداران ارابه هایهوشافاط را دیدند، گفتند: «یقین این پادشاه اسرائیل است.» پس برگشتند تا با او جنگ نمایندو یهوشافاط فریاد برآورد.

33. و چون سرداران ارابهها دیدند که او پادشاه اسرائیل نیست، ازتعاقب او برگشتند.

34. اما کسی کمان خود رابدون غرض کشیده، پادشاه اسرائیل را میان وصله های زره زد، و او به ارابه ران خود گفت: «دست خود را بگردان و مرا از لشکر بیرون ببرزیرا که مجروح شدم.»

35. و در آن روز جنگ سخت شد و پادشاه را در ارابهاش به مقابل ارامیان برپا میداشتند، و وقت غروب مرد و خون زخمش به میان ارابه ریخت.

36. و هنگام غروب آفتاب در لشکر ندا درداده، گفتند: «هر کس به شهر خود و هر کس به ولایت خویش برگردد.»

37. و پادشاه مرد و او را به سامره آوردند و پادشاه را در سامره دفن کردند.

38. و ارابه را در برکه سامره شستند و سگان خونش را لیسیدند واسلحه او را شستند، برحسب کلامی که خداوندگفته بود.

۱پادشاهان 22