۱پادشاهان 2:39-43 Old Persian Version (OPV)

39. اما بعد از انقضای سه سال واقع شد که دوغلام شمعی نزد اخیش بن معکه، پادشاه جت فرار کردند و شمعی را خبر داده، گفتند که «اینک غلامانت در جت هستند.»

40. و شمعی برخاسته، الاغ خود را بیاراست و به جستجوی غلامانش، نزد اخیش به جت روانه شد، و شمعی رفته، غلامان خود را از جت بازآورد.

41. و به سلیمان خبر دادند که شمعی از اورشلیم به جت رفته وبرگشته است.

42. و پادشاه فرستاده، شمعی را خواند و وی را گفت: «آیا تو را به خداوند قسم ندادم و تو را نگفتم در روزی که بیرون شوی و به هر جا بروی یقین بدان که خواهی مرد، و تو مراگفتی سخنی که شنیدم نیکوست.

43. پس قسم خداوند و حکمی را که به تو امر فرمودم، چرانگاه نداشتی؟»

۱پادشاهان 2