۱سموئیل 18:12-20 Old Persian Version (OPV)

12. و شاول از داود میترسید زیرا خداوند با اوبود و از شاول دور شده.

13. پس شاول وی را ازنزد خود دور کرد و او را سردار هزاره خود نصب نمود، و به حضور قوم خروج و دخول میکرد.

14. و داود در همه رفتار خود عاقلانه حرکت مینمود، و خداوند با وی میبود.

15. و چون شاول دید که او بسیار عاقلانه حرکت میکند بهسبب او هراسان میبود.

16. اما تمامی اسرائیل ویهودا داود را دوست میداشتند، زیرا که به حضور ایشان خروج و دخول میکرد.

17. و شاول به داود گفت: «اینک دختر بزرگ خود میرب را به تو به زنی میدهم. فقط برایم شجاع باش و در جنگهای خداوند بکوش، زیراشاول میگفت: «دست من بر او دراز نشود بلکه دست فلسطینیان.»

18. و داود به شاول گفت: من کیستم و جان من و خاندان پدرم در اسرائیل چیست تا داماد پادشاه بشوم.»

19. و در وقتی که میرب دختر شاول میبایست به داود داده شود اوبه عدریئیل محولاتی به زنی داده شد.

20. و میکال، دختر شاول، داود را دوست میداشت، و چون شاول را خبر دادند این امر وی را پسند آمد.

۱سموئیل 18