14. و در آن روز خداوند، یوشع را در نظرتمامی اسرائیل بزرگ ساخت، و از او در تمام ایام عمرش میترسیدند، چنانکه از موسی ترسیده بودند.
15. و خداوند یوشع را خطاب کرده، گفت:
16. «کاهنانی را که تابوت شهادت را برمی دارند، بفرما که از اردن برآیند.»
17. پس یوشع کاهنان راامر فرموده، گفت: «از اردن برآیید.»
18. و چون کاهنانی که تابوت عهد خداوند را برمی داشتند ازمیان اردن برآمدند و کف پایهای کاهنان برخشکی گذارده شد، آنگاه آب اردن بجای خودبرگشت و مثل پیش بر تمامی کناره هایش جاری شد.
19. و در روز دهم از ماه اول، قوم از اردن برآمدند و در جلجال بهجانب شرقی اریحا اردوزدند.
20. و یوشع آن دوازده سنگ را که از اردن گرفته بودند، در جلجال نصب کرد.
21. وبنیاسرائیل را خطاب کرده، گفت: «چون پسران شما در زمان آینده از پدران خود پرسیده، گویند: که این سنگها چیست؟