یوحنا 6:15-30 Old Persian Version (OPV)

15. و اما عیسی چون دانست که میخواهند بیایند و او را به زور برده پادشاه سازند، باز تنها به کوه برآمد.

16. و چون شام شد، شاگردانش بهجانب دریاپایین رفتند،

17. و به کشتی سوار شده به آن طرف دریا به کفرناحوم روانه شدند. و چون تاریک شدعیسی هنوز نزد ایشان نیامده بود.

18. و دریابواسطه وزیدن باد شدید به تلاطم آمد.

19. پس وقتی که قریب به بیست و پنج یا سی تیر پرتاپ رانده بودند، عیسی را دیدند که بر روی دریاخرامان شده، نزدیک کشتی میآید. پس ترسیدند.

20. او بدیشان گفت: «من هستم، مترسید!»

21. و چون میخواستند او را در کشتی بیاورند، در ساعت کشتی به آن زمینی که عازم آن بودند رسید.

22. بامدادان گروهی که به آن طرف دریا ایستاده بودند، دیدند که هیچ زورقی نبود غیر از آن که شاگردان او داخل آن شده بودند و عیسی باشاگردان خود داخل آن زورق نشده، بلکه شاگردانش تنها رفته بودند.

23. لیکن زورقهای دیگر از طبریه آمد، نزدیک به آنجایی که نان خورده بودند بعد از آنکه خداوند شکر گفته بود.

24. پس چون آن گروه دیدند که عیسی وشاگردانش در آنجا نیستند، ایشان نیز به کشتیهاسوار شده، در طلب عیسی به کفرناحوم آمدند.

25. و چون او را در آن طرف دریا یافتند، بدوگفتند: «ای استاد کی به اینجا آمدی؟»

26. عیسی در جواب ایشان گفت: «آمین آمین به شمامی گویم که مرا میطلبید نه بسبب معجزاتی که دیدید، بلکه بسبب آن نان که خوردید و سیرشدید.

27. کار بکنید نه برای خوراک فانی بلکه برای خوراکی که تا حیات جاودانی باقی است که پسر انسان آن را به شما عطا خواهد کرد، زیراخدای پدر بر او مهر زده است.»

28. بدو گفتند: «چه کنیم تا اعمال خدا را بهجا آورده باشیم؟»

29. عیسی در جواب ایشان گفت: «عمل خدا این است که به آن کسیکه او فرستاد، ایمان بیاورید.»

30. بدو گفتند: «چه معجزه مینمایی تا آن را دیده به تو ایمان آوریم؟ چکار میکنی؟

یوحنا 6