یوحنا 4:27-37 Old Persian Version (OPV)

27. و در همان وقت شاگردانش آمده، تعجب کردند که با زنی سخن میگوید و لکن هیچکس نگفت که چه میطلبی یا برای چه با او حرف میزنی.

28. آنگاه زن سبوی خود را گذارده، به شهر رفت و مردم را گفت:

29. «بیایید و کسی راببینید که هرآنچه کرده بودم به من گفت. آیا این مسیح نیست؟»

30. پس از شهر بیرون شده، نزد اومی آمدند.

31. و در اثنا آن شاگردان او خواهش نموده، گفتند: «ای استاد بخور.»

32. بدیشان گفت: «من غذایی دارم که بخورم و شما آن را نمی دانید.»

33. شاگردان به یکدیگر گفتند: «مگر کسی برای اوخوراکی آورده باشد!»

34. عیسی بدیشان گفت: «خوراک من آن است که خواهش فرستنده خودرا به عمل آورم و کار او را به انجام رسانم.

35. آیاشما نمی گویید که چهار ماه دیگر موسم درواست؟ اینک به شما میگویم چشمان خود را بالاافکنید و مزرعهها را ببینید زیرا که الان بجهت درو سفید شده است.

36. و دروگر اجرت میگیردو ثمری بجهت حیات جاودانی جمع میکند تاکارنده و دروکننده هر دو با هم خشنود گردند.

37. زیرا این کلام در اینجا راست است که یکی میکارد و دیگری درو میکند.

یوحنا 4