2. شما را از کنایس بیرون خواهندنمود؛ بلکه ساعتی میآید که هرکه شما را بکشد، گمان برد که خدا را خدمت میکند.
3. و این کارهارا با شما خواهند کرد، بجهت آنکه نه پدر راشناختهاند و نه مرا.
4. لیکن این را به شما گفتم تاوقتی که ساعت آید بهخاطر آورید که من به شماگفتم. و این را از اول به شما نگفتم، زیرا که با شمابودم.
5. «اما الان نزد فرستنده خود میروم و کسی ازشما از من نمی پرسد به کجا میروی.
6. ولیکن چون این را به شما گفتم، دل شما از غم پر شده است.