یوحنا 10:15-25 Old Persian Version (OPV)

15. چنانکه پدر مرامی شناسد و من پدر را میشناسم و جان خود رادر راه گوسفندان مینهم.

16. و مرا گوسفندان دیگر هست که از این آغل نیستند. باید آنها را نیزبیاورم و آواز مرا خواهند شنید و یک گله و یک شبان خواهند شد.

17. و از این سبب پدر مرادوست میدارد که من جان خود را مینهم تا آن راباز گیرم.

18. کسی آن را از من نمی گیرد، بلکه من خود آن را مینهم. قدرت دارم که آن را بنهم وقدرت دارم آن را باز گیرم. این حکم را از پدرخود یافتم.»

19. باز بهسبب این کلام، در میان یهودیان اختلاف افتاد.

20. بسیاری از ایشان گفتند که «دیودارد و دیوانه است. برای چه بدو گوش میدهید؟»

21. دیگران گفتند که «این سخنان دیوانه نیست. آیا دیو میتواند چشم کوران را بازکند؟»

22. پس در اورشلیم، عید تجدید شد و زمستان بود.

23. و عیسی در هیکل، در رواق سلیمان میخرامید.

24. پس یهودیان دور او را گرفته، بدوگفتند: «تا کی ما را متردد داری؟ اگر تو مسیح هستی، آشکارا به ما بگو.

25. عیسی بدیشان جواب داد: «من به شما گفتم و ایمان نیاوردید. اعمالی را که به اسم پدر خود بهجا میآورم، آنهابرای من شهادت میدهد.

یوحنا 10