پیدایش 30:9-23 Old Persian Version (OPV)

9. و اما لیه چون دید که از زاییدن بازمانده بود، کنیز خود زلفه را برداشته، او را به یعقوب به زنی داد.

10. و زلفه، کنیز لیه، برای یعقوب پسری زایید.

11. و لیه گفت: «به سعادت!» پس او را جادنامید.

12. و زلفه، کنیز لیه، پسر دومین برای یعقوب زایید.

13. و لیه گفت: «به خوشحالی من! زیرا که دختران، مرا خوشحال خواهند خواند.» واو را اشیر نام نهاد.

14. و در ایام درو گندم، روبین رفت و مهرگیاهها در صحرا یافت و آنها را نزدمادر خود لیه، آورد. پس راحیل به لیه گفت: «ازمهرگیاههای پسر خود به من بده.»

15. وی را گفت: «آیا کم است که شوهر مرا گرفتی و مهر گیاه پسرمرا نیز میخواهی بگیری؟» راحیل گفت: «امشب به عوض مهر گیاه پسرت، با تو بخوابد.»

16. ووقت عصر، چون یعقوب از صحرا میآمد، لیه به استقبال وی بیرون شده، گفت: «به من درآ، زیرا که تو را به مهرگیاه پسر خود اجیر کردم.» پس آنشب با وی همخواب شد.

17. و خدا، لیه را مستجاب فرمود که آبستن شده، پسر پنجمین برای یعقوب زایید.

18. و لیه گفت: «خدا اجرت به من داده است، زیرا کنیز خود را به شوهر خود دادم.» و او را یساکار نام نهاد.

19. و بار دیگر لیه حامله شده، پسر ششمین برای یعقوب زایید.

20. و لیه گفت: «خدا عطای نیکو به من داده است. اکنون شوهرم با من زیست خواهد کرد، زیرا که شش پسر برای او زاییدم.» پس او را زبولون نامید.

21. و بعد از آن دختری زایید، و او را دینه نام نهاد.

22. پس خداراحیل را بیاد آورد، و دعای او را اجابت فرموده، خدا رحم او را گشود.

23. و آبستن شده، پسری بزاد و گفت: «خدا ننگ مرا برداشته است.»

پیدایش 30