پیدایش 24:55-59 Old Persian Version (OPV)

55. برادر و مادر او گفتند: «دختر با ما ده روزی بماند و بعد از آن روانه شود.»

56. بدیشان گفت: «مرا معطل مسازید، خداوند سفر مرا کامیاب گردانیده است، پس مرا روانه نمایید تا بنزد آقای خود بروم.»

57. گفتند: «دختر را بخوانیم و اززبانش بپرسیم.»

58. پس رفقه را خواندند و به وی گفتند: «با این مرد خواهی رفت؟» گفت: «میروم.»

59. آنگاه خواهر خود رفقه، و دایهاش را، با خادم ابراهیم و رفقایش روانه کردند.

پیدایش 24