مرقس 14:2-7 Old Persian Version (OPV)

2. لیکن میگفتند: «نه در عید مبادا در قوم اغتشاشی پدید آید.»

3. و هنگامی که او در بیت عنیا در خانه شمعون ابرص به غذا نشسته بود، زنی با شیشهای از عطرگرانبها از سنبل خالص آمده، شیشه را شکسته، برسر وی ریخت.

4. و بعضی در خود خشم نموده، گفتند: «چرا این عطر تلف شد؟

5. زیرا ممکن بوداین عطر زیادتر از سیصد دینار فروخته، به فقراداده شود.» و آن زن را سرزنش نمودند.

6. اماعیسی گفت: «او را واگذارید! از برای چه او رازحمت میدهید؟ زیرا که با من کاری نیکو کرده است،

7. زیرا که فقرا را همیشه با خود دارید وهرگاه بخواهید میتوانید با ایشان احسان کنید، لیکن مرا با خود دائم ندارید.

مرقس 14