متی 25:8-20 Old Persian Version (OPV)

8. و نادانان، دانایان را گفتند: "از روغن خود به ما دهید زیرا مشعلهای ما خاموش میشود."

9. اما دانایان در جواب گفتند: "نمی شود، مبادا ما و شما را کفاف ندهد. بلکه نزدفروشندگان رفته، برای خود بخرید."

10. و درحینی که ایشان بجهت خرید میرفتند، داماد برسید و آنانی که حاضر بودند، با وی به عروسی داخل شده، در بسته گردید.

11. بعد از آن، باکره های دیگر نیز آمده، گفتند: "خداوندا برای ماباز کن."

12. او در جواب گفت: "هرآینه به شمامی گویم شما را نمی شناسم."

13. پس بیدار باشیدزیرا که آن روز و ساعت را نمی دانید.

14. «زیرا چنانکه مردی عازم سفر شده، غلامان خود را طلبید و اموال خود را بدیشان سپرد،

15. یکی را پنج قنطار و دیگری را دو وسومی را یک داد؛ هر یک را بحسب استعدادش. و بیدرنگ متوجه سفر شد.

16. پس آنکه پنج قنطار یافته بود، رفته و با آنها تجارت نموده، پنج قنطار دیگر سود کرد.

17. و همچنین صاحب دوقنطار نیز دو قنطار دیگر سود گرفت.

18. اما آنکه یک قنطار گرفته بود، رفته زمین را کند و نقد آقای خود را پنهان نمود.

19. «و بعد از مدت مدیدی، آقای آن غلامان آمده، از ایشان حساب خواست.

20. پس آنکه پنج قنطار یافته بود، پیش آمده، پنج قنطار دیگرآورده، گفت: خداوندا پنج قنطار به من سپردی، اینک پنج قنطار دیگر سود کردم."

متی 25