14. زیرا قریب به پنجهزار مرد بودند. پس به شاگردان خود گفت که ایشان را پنجاه پنجاه، دسته دسته، بنشانند.»
15. ایشان همچنین کرده همه را نشانیدند.
16. پس آن پنج نان و دوماهی را گرفته، به سوی آسمان نگریست و آنها رابرکت داده، پاره نمود و به شاگردان خود داد تاپیش مردم گذارند.
17. پس همه خورده سیرشدند. و دوازده سبد پر از پاره های باقیمانده برداشتند.
18. و هنگامی که او به تنهایی دعا میکرد وشاگردانش همراه او بودند، از ایشان پرسیده، گفت: «مردم مرا که میدانند؟»
19. در جواب گفتند: «یحیی تعمیددهنده و بعضی الیاس ودیگران میگویند که یکی از انبیای پیشین برخاسته است.»
20. بدیشان گفت: «شما مرا که میدانید؟» پطرس در جواب گفت: «مسیح خدا.»
21. پس ایشان را قدغن بلیغ فرمود که هیچکس را از این اطلاع مدهید.
22. و گفت: «لازم است که پسر انسان زحمت بسیار بیند و از مشایخ وروسای کهنه و کاتبان رد شده کشته شود و روزسوم برخیزد.»
23. پس به همه گفت: «اگر کسی بخواهد مراپیروی کند میباید نفس خود را انکار نموده، صلیب خود را هر روزه بردارد و مرا متابعت کند.