لوقا 7:32-42 Old Persian Version (OPV)

32. اطفالی را می مانند که در بازارها نشسته، یکدیگر را صدازده میگویند، برای شما نواختیم رقص نکردید ونوحه گری کردیم گریه ننمودید.

33. زیرا که یحیی تعمیددهنده آمد که نه نان میخورد و نه شراب میآشامید، میگویید دیو دارد.

34. پسر انسان آمد که میخورد و میآشامد، میگویید اینک مردی است پرخور و باده پرست و دوست باجگیران و گناهکاران.

35. اما حکمت از جمیع فرزندان خود مصدق میشود.

36. و یکی از فریسیان از او وعده خواست که بااو غذا خورد پس به خانه فریسی درآمده بنشست.

37. که ناگاه زنی که در آن شهر گناهکاربود، چون شنید که در خانه فریسی به غذا نشسته است شیشهای از عطر آورده،

38. در پشت سر اونزد پایهایش گریان بایستاد و شروع کرد به شستن پایهای او به اشک خود و خشکانیدن آنها به موی سر خود و پایهای وی را بوسیده آنها را به عطرتدهین کرد.

39. چون فریسیای که از او وعده خواسته بوداین را بدید، با خود میگفت که «این شخص اگرنبی بودی هرآینه دانستی که این کدام و چگونه زن است که او را لمس میکند، زیرا گناهکاری است.»

40. عیسی جواب داده به وی گفت: «ای شمعون چیزی دارم که به تو گویم.» گفت: «ای استاد بگو.»

41. گفت: «طلبکاری را دو بدهکار بودکه از یکی پانصد و از دیگری پنجاه دینار طلب داشتی.

42. چون چیزی نداشتند که ادا کنند، هر دو را بخشید. بگو کدامیک از آن دو او را زیادترمحبت خواهد نمود.»

لوقا 7