لوقا 6:6-14 Old Persian Version (OPV)

6. و در سبت دیگر به کنیسه درآمده تعلیم میداد و در آنجا مردی بود که دست راستش خشک بود.

7. و کاتبان و فریسیان چشم بر اومی داشتند که شاید در سبت شفا دهد تا شکایتی بر او یابند.

8. او خیالات ایشان را درک نموده، بدان مرد دست خشک گفت: «برخیز و در میان بایست.» در حال برخاسته بایستاد.

9. عیسی بدیشان گفت: «از شما چیزی میپرسم که در روزسبت کدام رواست، نیکوییکردن یا بدی، رهانیدن جان یا هلاک کردن؟»

10. پس چشم خود را بر جمیع ایشان گردانیده، بدو گفت: «دست خود را دراز کن.» او چنان کرد و فور دستش مثل دست دیگر صحیح گشت.

11. اما ایشان ازحماقت پر گشته به یکدیگر میگفتند که «باعیسی چه کنیم؟»

12. و در آن روزها برفراز کوه برآمد تا عبادت کند وآن شب را در عبادت خدا به صبح آورد.

13. و چون روز شد، شاگردان خود را پیش طلبیده دوازده نفر از ایشان را انتخاب کرده، ایشان را نیزرسول خواند.

14. یعنی شمعون که او را پطرس نیز نام نهاد و برادرش اندریاس، یعقوب و یوحنا، فیلپس و برتولما،

لوقا 6