لوقا 4:13-29 Old Persian Version (OPV)

13. و چون ابلیس جمیع تجربه را به اتمام رسانید، تا مدتی از او جدا شد.

14. و عیسی به قوت روح، به جلیل برگشت وخبر او در تمامی آن نواحی شهرت یافت.

15. و اودر کنایس ایشان تعلیم میداد و همه او را تعظیم میکردند.

16. و به ناصره جایی که پرورش یافته بود، رسید و بحسب دستور خود در روز سبت به کنیسه درآمده، برای تلاوت برخاست.

17. آنگاه صحیفه اشعیا نبی را بدو دادند و چون کتاب راگشود، موضعی را یافت که مکتوب است

18. «روح خداوند بر من است، زیرا که مرا مسح کرد تا فقیران را بشارت دهم و مرا فرستاد، تاشکسته دلان را شفا بخشم و اسیران را به رستگاری و کوران را به بینایی، موعظه کنم و تاکوبیدگان را، آزاد سازم،

19. و از سال پسندیده خداوند موعظه کنم.»

20. پس کتاب را به هم پیچیده، به خادم سپرد وبنشست و چشمان همه اهل کنیسه بر وی دوخته میبود.

21. آنگاه بدیشان شروع به گفتن کرد که «امروز این نوشته در گوشهای شما تمام شد.»

22. و همه بر وی شهادت دادند و از سخنان فیض آمیزی که از دهانش صادر میشد، تعجب نموده، گفتند: «مگر این پسر یوسف نیست؟»

23. بدیشان گفت: «هرآینه این مثل را به من خواهیدگفت، ای طبیب خود را شفا بده. آنچه شنیدهایم که در کفرناحوم از تو صادر شد، اینجا نیز در وطن خویش بنما.»

24. و گفت: «هرآینه به شمامی گویم که هیچ نبی در وطن خویش مقبول نباشد.

25. و به تحقیق شما را میگویم که بسا بیوهزنان در اسرائیل بودند، در ایام الیاس، وقتی که آسمان مدت سه سال و شش ماه بسته ماند، چنانکه قحطی عظیم در تمامی زمین پدید آمد،

26. و الیاس نزد هیچ کدام از ایشان فرستاده نشد، مگر نزد بیوهزنی در صرفه صیدون.

27. و بساابرصان در اسرائیل بودند، در ایام الیشع نبی واحدی از ایشان طاهر نگشت، جز نعمان سریانی.»

28. پس تمام اهل کنیسه چون این سخنان راشنیدند، پر از خشم گشتند.

29. و برخاسته او را ازشهر بیرون کردند و بر قله کوهی که قریه ایشان برآن بنا شده بود بردند، تا او را به زیر افکنند.

لوقا 4