لوقا 23:9-28 Old Persian Version (OPV)

9. پس چیزهای بسیار از وی پرسید لیکن او به وی هیچ جواب نداد.

10. و روسای کهنه و کاتبان حاضرشده به شدت تمام بر وی شکایت مینمودند.

11. پس هیرودیس با لشکریان خود او را افتضاح نموده و استهزا کرده لباس فاخر بر او پوشانید ونزد پیلاطس او را باز فرستاد.

12. و در همان روزپیلاطس و هیرودیس با یکدیگر مصالحه کردند، زیرا قبل از آن در میانشان عداوتی بود.

13. پس پیلاطس روسای کهنه و سرادران وقوم را خوانده،

14. به ایشان گفت: «این مرد را نزدمن آوردید که قوم را میشوراند. الحال من او رادر حضور شما امتحان کردم و از آنچه بر او ادعامی کنید اثری نیافتم.

15. و نه هیرودیس هم زیراکه شما را نزد او فرستادم و اینک هیچ عمل مستوجب قتل از او صادر نشده است.

16. پس اورا تنبیه نموده رها خواهم کرد.»

17. زیرا او را لازم بود که هر عیدی کسی را برای ایشان آزاد کند.

18. آنگاه همه فریاد کرده، گفتند: «او را هلاک کن وبرابا را برای ما رها فرما.»

19. و او شخصی بود که بهسبب شورش و قتلی که در شهر واقع شده بود، در زندان افکنده شده بود.

20. باز پیلاطس نداکرده خواست که عیسی را رها کند.

21. لیکن ایشان فریاد زده گفتند: «او را مصلوب کن، مصلوب کن.»

22. بار سوم به ایشان گفت: «چرا؟ چه بدی کرده است؟ من در او هیچ علت قتل نیافتم. پس او را تادیب کرده رها میکنم.»

23. اماایشان به صداهای بلند مبالغه نموده خواستند که مصلوب شود و آوازهای ایشان و روسای کهنه غالب آمد.

24. پس پیلاطس فرمود که برحسب خواهش ایشان بشود.

25. و آن کس را که بهسبب شورش و قتل در زندان حبس بود که خواستند رها کرد و عیسی را به خواهش ایشان سپرد.

26. و چون او را میبردند شمعون قیروانی را که از صحرا میآمد مجبور ساخته صلیب را بر اوگذاردند تا از عقب عیسی ببرد.

27. و گروهی بسیاراز قوم و زنانی که سینه میزدند و برای او ماتم میگرفتند، در عقب او افتادند.

28. آنگاه عیسی به سوی آن زنان روی گردانیده، گفت: «ای دختران اورشلیم برای من گریه مکنید، بلکه بجهت خود واولاد خود ماتم کنید.

لوقا 23