5. چشمانت را از من برگردان زیرا آنها برمن غالب شده است. مویهایت مثل گله بزها است که بر جانب کوه جلعاد خوابیده باشند.
6. دندانهایت مانند گله گوسفندان است که ازشستن برآمده باشند. و همگی آنها توام زاییده ودر آنها یکی هم نازاد نباشد.
7. شقیقه هایت درعقب برقع تو مانند پاره انار است.
8. شصت ملکه وهشتاد متعه و دوشیزگان بیشماره هستند.
9. اما کبوتر من و کامله من یکی است. او یگانه مادرخویش و مختاره والده خود میباشد. دختران اورا دیده، خجسته گفتند. ملکهها و متعهها بر اونگریستند و او را مدح نمودند.
10. این کیست که مثل صبح میدرخشد؟ ومانند ماه جمیل و مثل آفتاب طاهر و مانند لشکربیدق دار مهیب است؟
11. به باغ درختان جوز فرود شدم تا سبزیهای وادی را بنگرم و ببینم که آیا مو شکوفه آورده وانار گل کرده است.
12. بیآنکه ملتفت شوم که ناگاه جانم مرا مثل عرابه های عمیناداب ساخت.
13. برگرد، برگردای شولمیت برگرد، برگرد تابر تو بنگریم.