11. پارچه مختلط از پشم و کتان با هم مپوش.
12. بر چهار گوشه رخت خود که خود را به آن میپوشانی، رشتهها بساز.
13. اگر کسی برای خود زنی گیرد و چون بدودرآید، او را مکروه دارد.
14. و اسباب حرف بدونسبت داده، از او اسم بد شهرت دهد و گوید این زن را گرفتم و چون به او نزدیکی نمودم، او را باکره نیافتم.
15. آنگاه پدر یا مادر آن دختر علامت بکارت دختر برداشته، نزد مشایخ شهر نزددروازه بیاورند.
16. و پدر دختر به مشایخ بگوید: «دختر خود را به این مرد به زنی دادهام، و از اوکراهت دارد،
17. و اینک اسباب حرف بدو نسبت داده، میگوید دختر تو را باکره نیافتم، و علامت بکارت دختر من این است.» پس جامه را پیش مشایخ شهر بگسترانند.
18. پس مشایخ آن شهرآن مرد را گرفته، تنبیه کنند.