اعمال 8:17-33 Old Persian Version (OPV)

17. پس دستها بر ایشان گذارده، روحالقدس را یافتند.

18. اما شمعون چون دید که محض گذاردن دستهای رسولان روحالقدس عطا میشود، مبلغی پیش ایشان آورده،

19. گفت: «مرا نیز این قدرت دهید که به هرکس دست گذارم، روحالقدس را بیابد.»

20. پطرس بدو گفت: «زرت با تو هلاک باد، چونکه پنداشتی که عطای خدا به زر حاصل میشود.

21. تو را دراین امر، قسمت و بهرهای نیست زیرا که دلت درحضور خدا راست نمی باشد.

22. پس از این شرارت خود توبه کن و از خدا درخواست کن تاشاید این فکر دلت آمرزیده شود،

23. زیرا که تو رامی بینم در زهره تلخ و قید شرارت گرفتاری.»

24. شمعون در جواب گفت: «شما برای من به خداوند دعا کنید تا چیزی از آنچه گفتید بر من عارض نشود.»

25. پس ارشاد نموده و به کلام خداوند تکلم کرده، به اورشلیم برگشتند و دربسیاری از بلدان اهل سامره بشارت دادند.

26. اما فرشته خداوند به فیلپس خطاب کرده، گفت: «برخیز و بهجانب جنوب، به راهی که ازاورشلیم به سوی غزه میرود که صحراست، روانه شو.»

27. پس برخاسته، روانه شد که ناگاه شخصی حبشی که خواجهسرا و مقتدر نزدکنداکه، ملکه حبش، و بر تمام خزانه او مختاربود، به اورشلیم بجهت عبادت آمده بود.

28. و درمراجعت بر ارابه خود نشسته، صحیفه اشعیای نبی را مطالعه میکند

29. آنگاه روح به فیلپس گفت: «پیش برو و با آن ارابه همراه باش.»

30. فیلپس پیش دویده، شنید که اشعیای نبی رامطالعه میکند. گفت: «آیا میفهمی آنچه رامی خوانی؟»

31. گفت: «چگونه میتوانم؟ مگرآنکه کسی مرا هدایت کند.» و از فیلپس خواهش نمود که سوار شده، با او بنشیند.

32. و فقرهای ازکتاب که میخواند این بود که «مثل گوسفندی که به مذبح برند و چون برهای خاموش نزد پشم برنده خود، همچنین دهان خود را نمی گشاید.

33. درفروتنی او انصاف از او منقطع شد و نسب او را که میتواند تقریر کرد؟ زیرا که حیات او از زمین برداشته میشود.»

اعمال 8