5. زیرا که ارام با افرایم و پسر رملیا برای ضرر تو مشورت کرده، میگویند:
6. بر یهودا برآییم و آن رامحاصره کرده، به جهت خویشتن تسخیر نماییم و پسر طبئیل را در آن به پادشاهی نصب کنیم.»
7. خداوند یهوه چنین میگوید که «این بجا آورده نمی شود و واقع نخواهد گردید.
8. زیرا که سرارام، دمشق و سر دمشق، رصین است و بعد ازشصت و پنج سال افرایم شکسته میشود به طوری که دیگر قومی نخواهد بود.
9. و سر افرایم سامره و سر سامره پسر رملیا است و اگر باورنکنید هرآینه ثابت نخواهید ماند.»
10. و خداوند بار دیگر آحاز را خطاب کرده، گفت:
11. «آیتی به جهت خود از یهوه خدایت بطلب. آن را یا از عمقها بطلب یا از اعلی علیین بالا.»
12. آحاز گفت: «نمی طلبم و خداوند راامتحان نخواهم نمود.»
13. گفت: «ای خاندان داود بشنوید! آیا شما راچیزی سهل است که مردمان را بیزار کنید بلکه میخواهید خدای مرا نیز بیزار کنید.